چراچشمت درون خون به عمق گریه ها پنهون
چرا خفتی به پای غم به زیر نمنم بارون
خدا داند گدا هستم که محتاج دعا هستم
اسیر اتش دنیا دست به دامان خدا هستم
دگر خستم رهایی ها زده آتش به شادی ها
خداوندا نظر گردان به پیوند جدایی ها
بریده ای خدا تابم گریبانگیر فریادم
تو برگردان مرا یا رب به آن شب ها که ویرانم
دعاکن تومرا ای دوست که خنجر خورده درمان اوست
شکستم داده این غربت کنارت بودن آرزوست
نظرات شما عزیزان:
|